از آشنایی تا جدایی

اگر خداوند روزی آرزوی انسانها را برآورده میکرد، من بی گمان دوباره دیدین تو را آرزو میکردم و توهرگز ندیدن مرا...آنگاه نمیدانم به راستی خداوند کدام را میپذیرفت...

مسافر خسته ی من

سفر بخیر

برای جاده های سوت وکور

سفر بخیر

تو رفته ای به عمق حادثه

به راه دور و بی عبور

ز خلوت نگاه یک صبور

و مانده ام چگونه با فراق دوریت سپر کنم

چه خاک را به سر کنم

وجود تو بهانه بود برای زندگی ناب

و اشک خودسرانه بود برای لحظه های شاد

نمی شود تو را ز یاد برد

فدای اشکهای وقت رفتنت

و بغض نا گسسته ات

صداقت وجود تو برای من نشانه ایست

برای من نشانه ی ستاره ایست

که در کمان ابروان تو نشسته است

فدای اشکهای بی بها

فدای اشکهای بی بهای بی صدا

که در کمین ره نشسته اند

مرا ببخش

برای هر چه کرده ام

برای نا سپاسی ام

تو را بهانه میکنم برای زندگانی ام

برای مهربانی ام

از آن زمان که رفته ای

اشکهای ماست که میرود

نمیشود تو رازیاد برد

نمیشود وجود مهربان تو ز یاد برد

نمیشود نگاه صادقانه ات به زندگی

و جای خالیت ز یاد برد

دلم مثال آتش است

و جان من مثال یخ

عزیزکم سفر بخیر

سلامتت برای من سعادت است

به هر کجا که رفته ای سفر بخیر

من از عبور جاده های انتظار

گذشته ام به افتخار

تو را به مهربان مهربان سپرده ام

تو را به خالق زمان سپرده ام

تو را به حق سپرده ام

سفر بخیر

سفر بخیر

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 7 اسفند 1390برچسب:,ساعت 16:34 توسط هانیه| |


Power By: LoxBlog.Com